.
باستان
شناسها حکایت می کنند که قبایل بدوی با جمع آوری عسل آشنا بوده اند . عده ای در
برداشت عسل از وسایل دود کننده استفاده می کرده اند و عده ای برای داشتن عسل از
لانه هایی که در صخره های تیز و مرتفع سنگی و در دره های عمیق قرار گرفته اند جان
خود را به خطر انداخته اند . در بعضی از قبایل افرادی به طور منظم تنه تو خالی
درختان را بررسی و برای برداشت عسل علامت گذاری می کردند . به نظر می رسد که این نشانه گذاری بیانگر این
مطلب بوده است که این درختان مالکیت عام نداشته و همه نمی توانستند از آن استفاده
کنند .
عسل
در زندگی روحانی ، اجتماعی و اقتصادی مصریان باستان نقش مهمی بازی می کرده است .
از حکاکیهای بجا مانده در پرستشگاه ها و دخمه های مردگان چنین بر می آید که عسل در
آن روزگار اهمیت ملی زیاد داشته است ، در پاپیروس ها به اهمیت دارویی عسل اشاره
شده است و در بیشتر داروها مقداری شیر و عسل به کار می رفته است ، مصریان قدیم از
نوعی کوشاب که از جو ، عسل و گندم تهیه می شده است به مقدار زیاد استفاده می کردند
، زیرا الکل در دسترس آنها نبود . کتاب مذهبی یهودیان از
سرزمین موعود چنین یاد می کند که در آن نهرهایی از عسل و شیر جاری است . در کتاب
انجیل مسیحیان از عسل به عنوان مظهر فراوانی و نعمت یاد شده و در طومار بحرالمیت
نیز از عسل نام برده شده ولی از زنبور داری اثری نیست .
در
یونان باستان نیز عسل یکی از هدایای گرانبهای طبیعت انگاشته می شد . یونانیان تصور
می کردند که خدایان چون خوراک بهشتی می خورند فناناپذیر و ابدی گشته اند . آنها
تصور می کردند عسل یکی از اجزای مهم این خوراک بهشتی است .